امروز سه شنبه یازدهم اردیبهشت

امروز آخرین روز زیارتی هست . تمام شد . ساعت هشت صبح باید در لابی هتل باشیم برای رفتن به فرودگاه بغداد . اعلام شده ساعت پرواز  دو بعد از ظهر به وقتِ عراق ، ساعتِ فرود پنج بعد از ظهر به وقتِ ایران .

حاج آقاحسینیان همچنان به همۀ اهالی کاروان و من لطف دارند ساعتِ یک ربع مانده به سه بعد از نیمه شب بیدارمون کردند . آماده شدیم برای رفتنِ به حرم ، زیارت و اقامۀ فریضۀ جماعتِ صبح .

مسیر بسیار زیبا بود تا باب المراد با هم بودیم . بعد ما پنج نفر رفتیم بازرسی خانمها تا رسیدیم کفشداری . کفشهامون را سبدی تحویل دادیم . روانۀ حرم شدیم . قرارِ بعد از نماز هم کفشداری بود

باز هم شلوغ بود . در ماهِ پر از خیر و برکتِ شعبان زائران زیادی عتبات آمده بودند . زیارت نامۀ هر دو امام را که بر روی دیوار بود خواندیم و واردِ حرم شدیم .

ضریح این دو امام بزرگوار طوری تعبیه شده که از ورودی امام کاظم ( ع ) وارد میشویم زیارت کرده ادامه میدهیم

تا به امام جواد ( ع ) میرسیم زیارت کرده از دَربِ روبروی حضرت خارج میشویم

زیارتی دلچسپ و گوارا بود . دلم شاد شد . بعد در صفِ نماز جماعت صبح حاضرشدیم . نماز تمام شد . دوباره رفتیم زیارت آب گوارا هم خوردیم . و در نهایت از همان مسیر زیبا رفتیم هتل . . صرف صبحانه . لوازم را جمع کنیم ساعتِ هشتِ صبح با همان اتوبوس عازم فرودگاه بغداد شویم .

                       سیدمرتضی حسینی                    سیدسیف اللّه حسینیان

                           مداح کاروان                                     مدیرکاروان

                                             این هم یک عکس یادگاری

سفر و زیاراتِ خیلی خوبی بود . حسِّ قشنگی داشتم . کاملاً راضی بودم . ولی با خودم فکر میکردم ، اگر یک شب دیگر در کاظمین میماندیم خیلی بهتر بود . و من این پیشنهاد را به شرکت شمسا و سازمان حج و زیارت میدهم . با توجه به اینکه خیلی از کاروان ها سفر به سامرا و کاظمین را در برنامه شان ندارند .

      

                                       این هم عکس ما چهار هم اطاقی

باید چهار ساعت قبل از پرواز در فرودگاه بغداد حضور یابیم که ما به موقع رسیدیم .

از نزدیکیِ فرودگاهِ بغداد تفتیشها به اَشکالِ گوناگون شروع شد . چندین جا سگهای آموزش دیده ماشین و بارِ زائران را بو میکشد . در جاهائی باید مسافر پیاده شده بارها را هم از ماشین خارج کرده روزمین کنار هم بگذارند تا سگها کنترل کنند . چندین مرتبه باید بار و لوازم دستی مان را روی نوار نقّاله بگذاریم تا دیده شوند . تا اینکه بارمان را تحویل دادیم و راحت شدیم . چندین جا بازرسی و تفتیش بدنی داریم . خلاصه از همۀ این مراحل گذر کردیم . البته در فواصل متفاوت تا رسیدیم به گیتِ آخری . اعلام کردند پرواز تأخیر داره . چندین بار این تأخیر اعلام شد .

فرودگاه به خاطر این تأخیر با چای از ما پذیرائی کرد . مدیر مدبّر کاروان هم با آبمیوه و شکلات پذیرائی کردند .

ناگفته نماند که مدیرِ مدبّرِ کاروان نهار مفصل به ما دادند .

عده ای از مسافران خسته شده بودند . هوای فرودگاه برای بعضی ها سرد بود . دختر خواهرِ من ساعت پنج صبح پلیط پرواز به کرمان داشت ، نگران بود . تا اینکه حاج آقا حسینیان با تلفن خودشان شمارۀ همسرِ دخترِ خواهرم را گرفتند توانست تأخیر را بگوید .

پرواز با دوازده ساعت تأخیر در ساعت دو بعد از نیمه شب به وقت عراق با هواپیمائی  آتا  انجام شد . من و حاج آقا و خانمشون در یک ردیف بودیم . پرواز خوبی بود . رسیدیم فرودگاه امام خمینی تهران . بعد از انجام مراحل قانونی و زدن مُهر ورود روی پاسپورتها کارمون تمام شد . همه زائرین از یکدیگر خداحافظی کردیم .

حاج آقا و خانمشون و همسایه شون که با ما و با ماشینِ وَن به فرودگاه رفته بودیم ، در برگشتن با ما نیامدند مثل اینکه خانم همسایه شان قرار بود بیان دنبالِ هر سه شون .

من خدا حافظی کرده خیلی زود ماشین گرفتم ، سه نفری رسیدیم به خانه . دخترِ خواهرم هم با آژانس رفت فرودگاه مهرآباد نامش را در لیستِ انتظارِ پرواز ساعتِ هشت صبح نوشت . و به موقع پرواز کرد . ساعت نُه و نیم به من زنگ زد که رسیده .

این بود سفرنامۀ این سفر . سفری زیبا و به یاد ماندنی .

در تاریخ 1397/2/16 از سازمان حج و زیارت پیامکی به این مضمون آمد :

( زائر گرامی سلام . ضمن آرزوی قبولی زیارت ، لطفاً بمنظور ارزیابی عملکرد مدیر کاروانتان در عتبات عالیات به سامانه سامفا به آدرس http://samfa.haj.ir و با استفاده از اطلاعات کاربری ذیل نظرات خود را ثبت فرمایید . با تشکر . دفتر بازرسی و ارزیابی عملکرد سازمان حج و زیارت 

نام کاربری .......... که کد ملی من بود و کلمه عبور یک عدد شش رقمی )

من وارد سامانه شدم و واقعیتی انکار ناپذیر از مدیریت و کارِ مدید محترم حاج آقا سید سیف اللّه حسینیان را نوشتم . و از سازمان به خاطر این همه پرسی و انتخاب مدیری لایق تشکر کردم .

 

            

انشاالله بازم توفیق و لیاقت زیارت عتبات داشته باشیم .

+ نوشته شده در  دوشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت 18:12  توسط فاطمه پوینده  | 
امروز دوشنبه دهم اردیبهشت

ساعت پنج صبح همۀ اهالی کاروان سوار اتوبوس به طرف سامرا حرکت کردیم . مسیر طولانی بود . صبحانه مفصل در ماشین خوردیم . همراهان استراحت کردند . البته در همۀ مسیر های اتوبوسی حاج آقاحسینیان معرفیِ موقعیتِ محل و مطالبی مربوط با الفاظی بسیار ساده ، صمیمی و روان بیان میکنند . روضه هم میخوانند . مداح کاروان هم مطالبی ارائه میکند .

رسیدیم سامرا . ماشین در پارکیینگ توقف کرد پیاده شدیم . کمی راه بود نا سرِ میدانِ سامرا . همه با هم با راهنمائی و همراهی مدیر کاروان رفتیم سرِ میدان . مینی بوس هائی بودکه سوار شده نزدیک حرم پیاده شدیم .                  

                            

 مسیر هم بسیار تمیز و سنگفرش بود . سرویس بهداشتی بسیار شیک درست کردند .

قرارمون زیرِ چادری در نزدیکی دستشوئی بود و من مأمور بودم که خانمها را در یک جا جمع کنم .

همه آمدند در اینجا خانمها کاملاً از آقایان جدا هستند . رفتیم زیارت . چهار قبرِ نورانی در یک ضریح (امام عسکری، امام هادی، نرجس خاتون مادر گرامی امام زمان و حکیمه خاتون عمۀ امام زمان )

   

زیارت کرده برای هرکدام دو رکعت نماز هدیه کردیم . سلامها و التماس دعا ها را تقدیم داشتیم .

بعد رفتیم سردابِ امام زمان که دورکعت نماز تحیّت و دورکعت نماز به امام زمان هدیه کردیم .

به طرفِ سرداب رفتیم که پلّه های زیادی داشت و از سنگِ مَرمَر بود . گویند امام زمان از این محل غایب شدند . زیارت کردیم . برگشتیم .

                      

ما خانمها به موقع سرِ قرار حاضر شدیم . ایستادیم تا همه آمدند . هنوز اذانِ ظهر نشده بود . همه با هم رفتیم پارکینگ سوار اتوبوس شدیم . به طرف آقا امامزاده سید محمد . نماز جماعت ظهر و عصر را به امامتِ روحانی کاروان خواندیم . در اینجا حاج آقا حسینیان مکبّر بودند . و در فاصلۀ نمازها ، نمازشون را خودشان  اقامه کردند .

فرمودندنهار مهمان آقا سید محمد هستیم و در صحن و سرای ایشان میل میکنیم . ما رفتیم زیارت و نمازِ زیارت .

حاج آقا از فضیلت های این امامزادۀ برحق و معجزاتی که از ایشان دیده شده برایمان گفتند ( در سفرنامه ها قبلی نوشتم ) . در ایوات حرم دیدیم حاج آقا برایمان سفره پهن کردند . غذا پلو ، جوجه کباب به سیخِ چوبی ، نوشابه و میوه . همه با رغبت و خوشحالی خوردیم و شکر خدا را بجا آوردیم .

     

کمی بعد سوار اتوبوس شده راهی کاظمین شدیم .

هتل کاظمین بسیار زیبا ، شیک و نزدیک بود  . باز هم چهار نفری در اطاق سه نفره بودیم .

   

                                   

                                     

برای اقامۀ نماز مغرب و عشاء راهی حرم شدیم . بسیار نزدیک بود . مسیر خیلی زیبا . دو گلدسته را دیدیم . رسیدیم به باب المراد که ورودی خانمها بود . در اینجا هم خانم ها و آقایان کاملاً از هم جدا هستند .

وارد صحن و سرا شدیم . بسیار بزرگ و بینهایت زیبا بود . مسیر نسبتاً طولانی تا ضریح بود . همان پنج نفری همیشگی با هم رسیدیم به ضریح . امام کاظم ( ع ) 52 ساله پدر بزرگ و امام جواد ( ع ) 25 ساله در کنار هم .

زیارت کردم . برای عاقبت به خیری جوانان از امام جواد ( ع ) کمک خواستم و برای خودم و شخص

مورد نظرم و ملتمسین دعا از امام کاظم وساطت خواستم . زیارتی دلچسپ و زیبا . بعد دو تا دو رکعت نماز زیارتِ مخصوص را خواندم .  در صحن برای شرکت در نماز جماعت نشستیم .

نماز  بسیار زیبا و دلنشین خوانده شد . برای هر پنج نفرمان آب آوردم . خوردیم و خداوند را بابتِ این همه نعمت شکر کردیم . رواتۀ هتل شدیم برای صرف شام و استراحت .

تا سحر .

+ نوشته شده در  دوشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت 12:52  توسط فاطمه پوینده  | 
امروز یکشنبه نُهُم اردیبشت

سحر امروز آمدیم حرم حضرت عباس . بعد از زیارتِ حضرت و خواندن زیارت نامه و نمازِ زیارت رفتیم سرداب حضرت  جائی که پائین و زیرِ ضریح هست . باز هم جمعیت زیاد بود زیارت کردم و دنبال کتابِ کوچکی که زیارتِ مفجعۀ حضرت زینب بود گشتم نمیدیدم تا اینکه دختر خواهرم یکی پیدا کرد . من این زیارت نامه را انگار با همۀ وجودم خواندم . بسیار زیبا و قابل درک و فهم هست . در سفر قبلی داستانِ واقعی که برام رُخ داده بود نوشتم و به تعدادِ صد جلد رنگی و درشت چاپ کردم و بوسیلۀ حاج آقا به حضرت عباس هدیه کردم که ایشان آنها را در قسمت مردانه گذاشتند و لی در همان سفر یکی از همان کتاب ها را در قسمت خانمها دیدم و خواندم .

                        

زیارت مفجعۀ حضرت زینب را خواندم و این کتاب را تا آخرِ سفر نزد خودم نگه داشتم تا باز هم بخوانم و همراهانِ من هم از خواندنش فیض ببرند . در همین کتاب زیارت مفجعۀ حضرت رقیّه هم هست  که خواندیم .

نماز صبح اقامه شد . رفتیم هتل . قرار هست امروز برویم کنارِ نهر علقمه و مسجد امام زمان .

همه با هم و بعضی سوار گاری شدند که من همراه گاری تند میرفتم . رسیدیم نَهرِ علقمه مدیر کاروان توضیحاتی در مورد نهر دادند و اضافه کردند که این آب دیگه تمیز نیست ، فاضلابهای هتل ها به این نهر میریزند و توصیه کردند کسی دست به این آب نزند که آلوده هست .

      

رفتیم مسجد و مقام امام زمان دورکعت نماز هدیه کرده زیارت کردیم . زیارت آل یاسین که بر روی دیوار نوشته شده بود خواندیم . بعد چند نفری با هم رفتیم باغ امام صادق که حاج آقا گفتند یکی از یاران امام صادق ( ع ) این باغ را در اختیار امام قرار داده که مورد استفادۀ حضرت در راه اشاعۀ احکام دین قرار گیرد . مسجدی هم در اینجا هست بنام مسجد امام صادق که نماز جماعت برگزار میشود . اینجا بازاری هست که میتوان سوغاتی های خوب و نسبتاً ارزان تهیه کرد . من فقط یک پیراهن مردانه میخواستم که حاج آقا برام خریدند و ده عدد تسبیح تربت خودم خریدم که زحمت حمل آنها را حاج آقا کشیدند . برای خرید کردنِ همراهانم  از حاج آقا و خانمشون خداحافظی کرده آنها رفتند . همراهانِ من کمی خرید کردند . بعد با هم وارد مسیر سدرة المنتهی شدیم از مغازۀ آقای طباطبائی ( شرحِ آن در سفرنامه های قبلی هست ) مُهر گرفتیم . روانۀ حرم شدیم نماز در حرم حضرت ارباب خواندیم . رفتیم هتل برای صرف نهار و اینکه ساکمان را بسته و آماده کنیم ساعتِ دو بعد از ظهر بگذاریم در لابی هتل تا مدیر محترم و کار بلدِ کاروان بگذارند در اتوبوس و خودشان ببرند پارکیینگ تحویل اتوبوس دهند . تا بغداد در دسترسمان نیست .

    

     

صرف نهار ، کمی استراحت . عصر قرارمون در حرم حضرت عباس بود .

همه روبروی ایوانِ طلا که مشک آویزان هست نشستیم روحانی کاروان و مدیرمحترم کاروان زیارتنامه و روضه خواندند . دلمان را صفا دادند لذتی معنوی سراسرِ وجودم را گرفته . هر سفر و زیارت با زیاراتِ قبلی کاملاً متفاوت هست . درکِ جدید ، زیبائی جدید دل و روحمان را نوازش داده و صفا میبخشد .

بعد از اتمام زیارتنامه هرکسی در جائی که دوست داشت نشست مشغول عبادت یا زیارت شد .

ما هم رفتیم کنار حرم زیارت کرده دو رکعت نماز هدیه کردیم .

قصد داشتیم نماز مغرب و عشاء را در حرم آقا امام حسین ( ع ) بخوانیم . عازم حرم شدیم . زیارت و نمازِ زیارت .

از حرم آمدیم بیرون برای شرکت در نمازِ جماعت که جا نبود . مارا هدایت کردند به سردابِ امام که کاملاً زنانه بود . خانمی به عربی صحبت میکرد که ما نمی فهمیدیم . اینجا فرصتی بود که دوباره زیارت مفجعه را بخوانم و لذت ببرم . بعد کتاب را در کتاب خانۀ اینجا گذاشتم . به امید اینکه کسِ دیگری بخواند . نماز مغرب و عشاء به جماعت خوانده شد . چهار نفری عازم هتل شدیم که باز همراهانِ من کمی خرید کردند .

رسیدیم هتل شام . استراحت تا سحر و آماده شدن برای شرکت در فریضۀ جماعت صبح در حرم حضرت عباس .

نمازِ  با همۀ صلابت و زیبائی اقامه شد و دعا کردیم از بابِ فُرات  در کوچۀ القمی به هتل رسیدیم . صرف شام و استراحت که حاج آقا حسینیان در کانال پیام صوتی به این مضمون گذاشتند :

 (( سلام علیکم و رحمت اللّه . وقت شما به خیر . زیارات مقبول . انشااللّه ساعت ده شب در لابی

هتل همه حضور داشته باشید تا برویم حرم امام حسین ( ع ) برای دعای و زیارت وداع . ساعت پنج صبح هم بعد از نماز هرکی هر حرمی هست خودش را به هتل برساند که حرکت کنیم . مسیر سامرا و برگشتن به کاظمین فراز و نشیب زیاد دارد . خواهش میکنم رعایت حال همدیگر را بکنید که انشااللّه  سرِ وقت حرکت کنیم . از همۀ شما ممنونم . خدا نگهدار ))

         

تا سحر...

+ نوشته شده در  دوشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت 10:51  توسط فاطمه پوینده  | 
امروز شنبه هشتم اردیبهشت

حاج آقا حسینیان طبق معمول لطف کردند ساعت یک ربع مانده به سه بیدارمان کردند .

ما چهارنفر و تعدادی دیگر در لابی هتل جمع شده رفتیم حرم حضرت عباس ( س ) که کاملاً بازسازی و کامل شده بود . جلو ایوان طلا مشک آویزان کرده بودند که نمادِ  سقای طفلان   بود .

            

 

         

جمعیت زیاد بود . ولی حضرت از سرِ لطف عنایت فرمودند دستم به ضریح رسید بوسیدم زیارت کردم . از داخل جمعیت آمدم بیرون روبروی ضریح ایستادم زیارت نامۀ حضرت ابوالفضل ، زیارت مادرش ام البنین  را خواندم . همچنان ایستاده با حضرت حرف میزدم .

  

آخه در سفر قبلی من دچار  دوبینی   بودم که به زیارت حضرت عباس اومدم . قسمشون دادم که مرا شفای کامل بدهند . باورکنید از حرم بیرون آمدم ، اصلاً یادم رفته بود که  دوبینی  دارم و مطمئن هستم دیگر دچار چنین بیماری سختی نمشوم .

( دوبینی یعنی توازن دیدِ دو چشم بهم میخورد و همزمان نمی بینند )

بعد در صف نماز جماعت صبح حاضر شدیم . جمعیت خیلی زیاد بود . نماز صبح در کنار حرم حضرت ابوالفضل اقامه شد و چه زیبا و دلنشین بود . لذت فراوان بردم . واقعاً نمی دانم چگونه از خداوند تشکر کنم ! خلاصۀ کلامم با خداوند اینه : خدایا دوستت دارم .

بعد از صرف صبحانه و کمی استراحت آماده برای شرکت در نماز ظهر در حرم حضرت سید الشهدا شدیم .

در اینجا کفشداری ها علاوه بر گنجه های شیشه ای کلید دار که همیشه کلید رویشان هست ،

کفشداری های شماره ای و سبدی هم وجود دارد که بسیار عالیست و ما گاهی دونفری کفش هامون را تحویل میدادیم گاهی سبدی .

رسیدیم حرم آقا زیارت نماز . نشستیم در صف نماز جماعت . که مشغول دعا و راز و نیاز با خالق یکتا شدیم

صدای اذان بلند شد . جمعیت زیاد در داخل حرم و بیرون حرم یعنی در کوچه  اقتدا کرده نمازی زیبا اقامه شد . صلوات شعبانیه هم خواندند. راهی هتل شدیم . عصر بایست برویم خیمه گاه و تَلِّ زینبیه

ساعت چهار بعد از ظهر همه در لابی هتل عازم خیمه گاه شدیم راه کمی دور و مسیر شلوغ در کوچه ها بود . چون اطراف حرم کارگران مشغول باز سازی و گسترش حرم هستند .

رسیدیم خیمه گاه من خانمها را در جائی که حاج آقا فرمودند جمع کرده نشستیم تا آقایان آمدند . روحانی کاروان در مورد خیمه گاه کمی صحبت کرد حاج آقا حسینیان روضه خواندند .

در خیمه گاه  خیمۀ حضرت عباس اول هست به مناسبت پاسداری از خیام حرم . در وسط خیمۀ امام حسین و حضرت زینب هست . در کنار اینها خیمه امام سجاد قرار دارد و خیمۀ قاسم بن حسن در گوشۀ خیمه گاه هست . در هر مکان زیارت کرده دورکعت نماز هدیه کردیم .

                    

یکی از زائرین تسبیح نذر کرده بود که حاج آقا آنها را توضیع کردند . به من دوتا تسبیح دادند !

تَلِّ زینبیه در حال ساخت و ساز و باز سازی بود امکان رفتن نداشت در موردش مدیر کاروان توضیح دادند که حضرت زینب از این بلندی که مشرف به قتلگاه بود نظاره میکردند . دیدیم .

 

نماز مغرب و عشاء در حرم امام حسین به جماعت اقامه شد . روحم و قلبم و همۀ وجودم از این

زیارات و عبادات سبک شده بود و احساسی وصف ناشدنی داشتم . خداوندا شکر .

تا سحر و حضور در فریضۀ جماعت صبح .

+ نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت 18:27  توسط فاطمه پوینده  | 
امروز جمعه هفتم اردیبهشت .

طبق معمول رفتیم حرم حضرت علی ( ع ) کفشامون را بایست در جاکفشیهای شیشه ایِ دَر دار و کلید دار بگذاریم . برای دریافت کلید بایست یک تلفن موبایل تحویل داده  کلید جاکفشی را بگیریم . در اولین روز خواستیم کلید بگیریم که با صرفِ وقتِ زیاد مواجه شدیم . تصمیم گرفتیم کفشهامون را در جاکفشی های معمولی که دَر ندارند بگذاریم و اعتماد کنیم  که دختر خواهرم با اون قدِّ بلندش همۀ کفشها را در بالاترین محفظۀ جاکفشی قرار میداد . قابل ذکر هست که خانم حاج آقا حسینیان هم همیشه با ما چهار نفر بودند . پنج نفری باهم میرفتیم و قرارمون کنارِ قفسۀ جاکفشی بود .

زیارت ضریح نورانی حضرت ارباب ، آخرین زیارت بود ، دستم را به پنجره های ضریح رساندم . گریه کردم برای خودم و دیگران و شخصِ مخصوص موردِ نظرم دعا کردم . بعد در صحن حضرت فاطمه ( س ) نشستیم زیارت وداع خواندم ، زیارت امین اللّه خواندم ، نماز شب و نماز به نیابت از پدر ومادرم و ملتمسین دعا .

                               

صدای مؤذّن بلند شد . جماعت صبح بسیار با شکوه انجام شد . آمدیم در صحن حضرت جلوایوان طلا .

 

از دیدن و زیارت این حرم سیر نشدم و نخواهم شد . آب خوردیم . روانۀ هتل . صبحانه و اینکه ساعت هفت صبح عازم کربلا هستیم .

در مسیر کربلا رسیدیم مسجد سهله . دورکعت نماز تحیّت خواندیم .

                                 

مسجد سهله  یکی از مشهورترین مساجد اسلامی است که در قرن اول هجری توسط قبایل عرب در کوفه در سمت شمال غربی مسجد جامع کوفه به فاصله حدود دو کیلومتر ساخته‌ شده‌ است. این مسجد یکی از کهن‌ترین مساجد منتسب به حجت بن الحسن، امام دوازدهم، شیعیان است. مسجد سهله در شرق نجف یعنی در شهر کوفه قدیم قرار دارد، این مسجد در ۱۰ کیلومتری شمال شرقی مقبره علی بن ابی‌طالب قرار دارد. در مجموعه روایات با تعابیر مختلفی از جایگاه معنوی و منزلت مسجد سهله یاد شده‌است. می‌توان گفت از اخبار چنان معلوم می‌شود که بعد از مسجد اعظم کوفه مسجدی به فضیلت این مسجد وجود ندارد.

در احادیث فراوانی اشاره شده‌است که مکان اقامت (خانه) حجت بن الحسن در زمان حکومتش مسجد سهله خواهد بود.

راهی کربلا شدیم . مسیر طولانی بود . بعضی ها در ماشین خوابیدند . ساعت حدود دوازده رسیدیم کربلا.

انتظار داشتم هتلمون دور باشه چون هتل نجفمون خیلی نزدیک بود ! بر خلاف انتظار حاج آقا اعلام کردند که هتل بسیار نزدیک هست . در کوچۀ القمی روبروی حرم حضرت عباس ( س )

تابلوِ نئون آن بر بلندای هتل نورافشانی میکرد.

   

مدیر هتل صحبت کرد پذیرائی شدیم . اطاقها را تحویل گرفتیم باز هم همان چهار نفر در اطاق سه نفری . به مدیر کاروان گفتیم که ما مُعَذّب هستیم که نفر چهارم روی زمین بخوابد که ایشان گفت من با شما راحتم . نماز ظهر و عصرمان را فُرادا و شکسته در حرم آقا امام حسین ( ع )  خواندیم .

البته یکی از هم اطاقی ها نماز را در هتل خواند .

ساعت پنج بعد از ظهر عازم حرم شدیم . اول به حرم حضرت عباس رسیدیم عرض سلام و ادب و احترام .

به طرف حرم آمام حسین ( ع ) رفتیم . اذن دخول خواندند . وارد حرم شدیم . چشمانم به نورِ صحن و سرای حضرت ارباب روشن شد . گریه امانم نمیداد . اینکه دوباره لیاقت حضور دارم خداوند را شکر کردم .

    

در ورودی حرم حبیب بن مظاهر هست زیارت کردم به آرامی جلو رفتم تا چشمم به ضریح حضرت افتاد . در صف یک نفری ایستادم شروع به قرائت زیارت عاشورا کردم تا رسیدم کنار ضریح . چه سعادتی خدایا ممنونم . حضرت سید الشهدا ممنون . داخل ضریح را دیدم . زیارت کردم . حالاهم که مینویسم باور کنید اشکم همچون رود روان هست . در صف دیگری ایستادم برای زیارت حضرت علی اکبر . و بعد زیارت هفتادو دوتن  و زیارت ابراهیم مجاب .

که شرح مفصل را در سفرنامه های قبلی نوشتم .

نماز زیارت خواندیم . جمعیت خیلی زیاد بود مثل دریا موج میزد . از حرم آمدیم بیرون در نزدیکترین جا به آستان مبارک در صف نماز مغرب و عشاء نشستیم . هنگام نماز دَرهای حرم را می بندند .

زیارت نامۀ حضرت ارباب را خواندم . صدای مؤذن بلند شد . صفهای نماز مرتب . همه فرمانبرداری فرمان خدا کردیم . نمازی بسیار زیبا و با صلابت اقامه شد . از درون احساس شادی و شعف داشتم . به هر طرف نگاه میکردم زیبا بود . پر از حضور آقا امام حسین ( ع ) . اصلاً حضورشون را حس میکردم

این هفتمین سفر من به سرزمین مقدس هست . باور کنید هیچوقت برایم تکراری نبود . درست مثل نماز خواندن که تکراری نمیشود . به طرف هتل راهی شدیم تا سحر ....

+ نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت 17:25  توسط فاطمه پوینده  | 
امروز پنج شنبه ششم اردیبهشت

طبق معمول برای انجام فریضۀ صبح ، دعا و زیارت  عازم حرم مطهر حضرت علی ( ع ) شدیم .

قرار بود بعد از صرف صبحانه در لابی هتل حاضر شویم تا ساعت هفت صبح همه با اتوبوس برویم مسجد جامع کوفه برای انجام اعمال و نمازهای مربوطه .

اعمال مسجد کوفه و مسجد سهله را با کمک و راهنمائی و تصحیح آنها توسط حاج آقا حسینیان به صورت مجموعه ای زیبا و صحیح تهیه کرده بودم . در سفر قبلی هم مورد استفاده قرار گرفت .

وارد مسجد کوفه شدیم . مقامهای متعددی دارد که هرکدام نماز و دعای مخصوص به خود دارد .

در یک مقام جمع شدیم مدیر کاروان دعای هر مقام را با همۀ اخلاص خواندند و نماز را همه با هم خواندیم . طولانی بود ولی بسیار دلنشین و آرامش بخش .

البته روحانی کاروان حجت الاسلام سید مرتضی حسینی هم کمی همراهی کرد .

اعمال و نمازها تمام شد . مقامهای متعدد را معرفی کردند . ستونی در وسط صحن مسجد هست که نقش ساعت را دارد . هنگام ظهر سایه ندارد چون خورشد وسط آسمان هست و سایه ها همه روی خودشان می اُفتد .صدای مؤذّن به اذان ظهر بلند شد . که به جماعت این مهم انجام پذیرفت .

نماز ظهر و عصر در مسجد جامع کوفه . چه سعادتی .

                                

احساس لذت و سبکی فراوانی داشتم . خدارو شکر . مناجات حضرت علی ( ع ) در مسجد کوفه را حاج آقا حسینیان خواندند که   مولای یا مولای   را همه همراهی کردیم .

حاج آقا روضه خواندند گریه کردیم و دعا . منبر و محل ضربت خوردن حضرت را زیارت کرده نماز خواندیم .

                                

در  مسجد کوفه مرقد میثم تمار،  مرقد مسلم بن عقیل، مرقد هانی بن عروة و مرقد مختار قراردارد که زیارت کرده و برای هریک دو رکعت نماز هدیه کردیم .

خانۀ منصوب به حضرت علی ( ع ) در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد . زائرین به دیدن این خانه رفتند .

بر اساس برخی روایات این خانه در اصل متعلق به "ام هانی" خواهر حضرت علی علیه السلام بوده است که ایشان پس از آمدن به کوفه، در آن اقامت گزیدند. این خانه در ضلع جنوب غربی و نزدیک مسجد کوفه واقع شده است و داخل آن اتاق های کوچک و محقری وجود دارد که هر کدام منتسب به  یکی از فرزندان بزرگوار امام علی(ع) می باشد. همچنین محلی که پیکر حضرت علی علیه السلام را آنجا غسل دادند هم در این خانه دیده می شود .

در مسیر مسجد حنّانه بود که دورکعت نماز تحیتِ مسجد خواندیم .

مسجد حَنّانه، در بین راه نجف و کوفه، سمت شمال نجف، واقع است. بر طبق نقل‌های تاریخی و به اعتقاد شیعیان، زمین این مسجد دو بار در عزای امامان شیعه ناله کرده است ( حنانه یعنی گریه‌ کننده) : یک بار در زمان تشییع پیکر علی بن ابی‌طالب و یک بار نالۀ زمینِ این منطقه در زمان حضور سرهای کشتگان کربلا .

                         

 طوفانِ شِن شدیداً رُخ داد طوری که اصلاً چند قدم جلو را نمیدیدیم . چیزی نگذشت که بارانِ رحمت الهی همۀ گَرد و خاک را شُست . هوا عالی شد . وقت نهارِ هتل گذشته بود که مدیر کاروان تلفنی وقت رسیدنمان را خبر دادند . رسیدیم هتل نهار خوردیم کمی استراحت .

صدای من قبل از سفر خراب شده بود به توصیۀ دختر خواهرم و راهنمائی مدیر هتل عصر با هم رفتیم هلالِ احمر نزدِ دکتر . برام دارو نوشت . چون کارتِ شمسا داشتم هیچ پولی ندادم . دارو را گرفتیم برگشتیم حرم که خیلی نزدیک بود رفتیم نماز مغرب و عشاء خواندیم . باران همچنان بشدت میبارید

هتل ، شام ، استراحت تا نماز صبح .

+ نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت 16:52  توسط فاطمه پوینده  | 
امروز چهار شنبه پنجم اردیبهشت

قبل از اذان صبح یک ربع به ساعت سه مانده حاج آقا حسینیان با زدنِ دَربِ اطاقمان بیدار شدیم آمادۀ رفتن زیارت و نماز صبح . تعدادی از اهالی کاروان با همراهی مدیر محترم راهی حرم حضرت حیدر شدیم . زیارت کرده با چشمانی اشکبار دعا کردیم و سلام و التماس دعاهارو عرض کردیم . در صحن بسیار زیبای حضرت فاطمه ( س ) برای خواندن دعا و قرآن و نماز شب نشستیم . صدای مؤذّن به اعترافی زیبا بلند شد . گفت  اللّه اکبر  یعنی خداوند از همه بزرگتر هست .

همراهی کردن اذان ثواب دارد . نماز صبح اقامه شد . تعقیبات و ....

رفتیم هتل کمی استراحت ، صرف صبحانه .

قرارمون رفتن به گلستان وادی السلام هست . جائی که خیلی دوست دارم و وصیت کردم هر زمانیکه خداوند مقرّر فرماید به کمک حاج آقا حسینیان مرا بدستِ خودشان در این سرزمین مقدس دفن کنند .

هتل به وادی السلام خیلی نزدیک بود همه با هم رسیدیم . قبر حضرت نوح و صالح در یک حرم با یک گنبدِ فیروزه ای رنگ خود نمائی میکرد . زیارت کردیم دو تا دو رکعت نماز هدیه نمودیم .

 

                              

قبر آیة اللّه قاضی در وادی السلام هست . زیارت کرده فاتحه خواندیم .

آمادۀ رفتن به حرم برای اقامۀ نماز ظهر و عصر .

این رفت و آمدها علاوه بر اینکه هیچ خستگی ندارد ، بسیار لذت بخش و زیباست .

زیارت ، نماز ، دعا و انجام فریضۀ جماعت ظهر و عصر که بسیار عالی بود .

قرار هست عصر برای دیدن منزل حضرت امام خمینی ( ره ) برویم که ایشان سیزده سال از عمر پر برکت خود را در این خانه و با امکانات کم و اولیه گذراندند و به تدریس علمِ دین پرداختند  .

                             

همه با هم در این محل حاضر شدیم . ساختمانی کوچک در سه طیقه که باز سازی شده بود و دارای پله های زیادی بود . آشپزخانه ، محل درس و بحث و محل زندگی ایشان را دیدیم . در همان کوچه قبر آیة اللّه امینی هم بود که زیارت کرده راهی حرم حضرت سیف اللّه شدیم به قصد زیارت و انجام فریضۀ مغرب و عشاء

در مسیر بعضی از زائرین خرید هم میکردند . 

+ نوشته شده در  شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت 18:20  توسط فاطمه پوینده  | 
سه شنبه چهارم اردیبشت

ساعت پرواز اعلام شد .

مدیر کاروان کانال تشکیل دادند و همۀ زائرین را عضو کردند . اطلاعیه ها از طریق کانال اعلام میشود

                    

(( سید سیف الله حسینیان : اطلاعیه مهم :

 با عرض سلام و ادب و احترام خدمت کلیه سروران گرامی زائران عتبات عالیات  روز سه شنبه 5 صبح پرواز شماره 6623 هواپیمائی  آتا  از فرودگاه امام خمینی (ره) طبقه دوم پروازهای خارجی انتهای سالن جنب پله برقی تابلو  امیر قافله  به مدیریت حسینیان حضور بهم رسانید پرواز ساعت 8 صبح میباشد حضور شما ساعت 5 صبح جهت مقدمات اداری الزامی میباشد .

برگشت روز سه شنبه ساعت 14 به وقت عراق به شماره پرواز 6626 از بغداد به تهران فرود ساعت 17 به وقت تهران میباشد )) با تشکر سید سیف الله حسینیان

از آژانس ماشنِ وَن سفارش دادم ساعت یک ربع به چهار صبح مانده ما سه نفر ( من ، دخترِ خواهرم که از کرمان به قصدِ زیارت آمده بود و یکی از دوستانِ مسجدی ) از اینجا سوار شده رفتیم دنبال حاج آقا و همسرشون و یک همسفر که همسایۀ آنها بود  به طرفِ فرودگاه راهی شدیم .

کم کم همه جمع شدند. مدیر کاروان گردن آویزهائی که حاوی نام ، نشانی و کارتِ بیمه بود به همه دادند و توصیه کردند که در تمامِ طولِ سفر همراه داشته باشیم .

                        

وارد گِیت ها شدیم بعد ار بازرسی ها به هواپیما رسیدیم سوار شده راهی نجف .

پرواز بسیار آرام و خوبی بود . در فرودگاه نجف بعد از مراحل قانونی سوار بر اتوبوس به طرف هتل رفتیم .

قرار بود هتل دور باشه و برای زیارت با ماشین به طرف حرم برویم . که خداوند رحمان کمک کرد و نزدیکترین هتل به حرم نصیبمان شد . انگار که هتل داخل حرم بود .

                      

اطاقهای هتل آماده نبود . بعد از کارهای مقدماتی توسط مدیرکاروان ، راهی حرم شدیم در مسیر روحانی کاروان حجت الاسلام سید مرتضی حسینی اذن ورود خواند با قدمهای آرام به طرف حرم رفتیم 

           

ضریح بسیار بزرگ و پراز اُبُهَّت و شجاعت دیده میشد . نزدیک رفتم دستم را به پنجره های ضریح رساندم ، زیارت کردیم ، بوسیدیم ، گریه کردیم ، دعا کردیم

در حرم حضرت علی (ع) حضرت نوح و حضرت آدم هم دفن هستند .

                                

بعد در صحنِ باشکوهِ حضرت فاطمه ( س ) سه تا دو رکعت نماز زیارت خواندیم و قرائت زیارت امین اللّه . نماز جماعت ظهر و عصر خوانده سرِ قرار حاضر شدیم رفتیم هتل . که علاوه بر نزدیک بودن به حرم  هتل بسیار خوبی بود .

اطاقها را تحویل گرفتیم . اطاق ما سه نفری بود . یکی از همسفران قبلی دوست داشت که با ما باشد و قبول کرد که روی زمین بخوابد . ما هم قبول کردیم تشک و بالشت و ملافه برایش آوردند . کمی استراحت کرده دوباره رفتیم حرم برای زیارت ، خواندن قرآن و دعا و در نهایت فریضۀ مغرب و عشاء . من در ماه رجب و شعبان علاوه بر سوره های انتخابی هر روز نیم جزء قرآن میخوانم .

بعد شام و دوباره حرم و زیارت . از مدیر کاروان خواستم طبق روالِ همیشه برای سحر بیدارمان کنند و باهم برای زیارت و نماز صبح برویم حرم که این مهم هر صبح تا آخر سفر ادامه داشت .

مدیریت حاج آقاحسینیان بسیار عالی ، مقتدرانه، محترمانه و و پُر از صفا هست .

+ نوشته شده در  شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت 7:33  توسط فاطمه پوینده  | 
قرار بود در هنگامۀ هفده ربیع الاول میلاد مبارک رسول اللّه ( چهارشنبه 96/9/15  ) در سرزمین نینوا حضور داشته باشیم .

که دعوت نشدیم یعنی من لیاقتشو نداشتم !!! گذشت و گذشت تا اینکه در ماه معظّم شعبان چهارم اردیبشت هفتم شعبان 1439  دعوت نامه به امضاء رسید . دعوت شدیم .

دختر خواهرم و چند همسفر قبلی هم با ما هستند .

پاسپورت من که از سفر قبلی نزد حاج آقا حسینیان بود . ایشان از طریق سازمان حج و زیارت مدیر کاروان هستند .

کارها را به خوبی و با مدیریت عالی انجام دادند .

امروز مورخۀ 1397/1/31 در سالن آمفی تأتر سازمان حج و زیارت دعوت داشتیم .

همۀ زائرین اردیبهشت 97 بایست حضور یابند . که با همراهی مدیر کاروان و همسرشون بعد از شرکت در زیارت عاشورای حسینۀ جِلوه با صداو حضور قلب خودِ حاج آقا   در سالن حضور یافتیم .

مطالب مفید و ارزشمندی شنیدیم . خصوصاً آنجا که دلمان را در حرمها میدیدیم و گریه کردم ، خوب بود . سفارشها و آداب سفر ، چگونگی حضور در جاهای مختلف عراق و خیلی مطالب دیگر شنیدیم .

ساعت حدود دوازده ظهر بود که تمام شد . مدیران با پرچم آژانسشون در محوّطه حاضر شدند که به پرسشهای احتمالی زائران پاسخ دهند . کمی ایستادیم . بعد به طرف خانه حرکت کردیم . هنوز ساعت حرکت اعلام نشده .

مطلب جدیدی که آموختم این بود :

سه ذکر مخصوص کربلاست :

1_ ذکر یونسیه ( وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ) ذکر یونسیه برای برطرف شدن هر غم و اندوهی

2_ ناد علی

( بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیمنادِ عَلیاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَ عَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَ رَمَیتَ مُنقَضی فی ظِلّ اللهِ وَ یُضِلل اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍ وَ غَمًّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ اَدرِکنی بِحقِّ لُطفِکَ الخَفیَّ اللهِ اَکبَرُ اَنا مِن شَرِّ اَعدائکَ بَریءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدی وَ عَلَیکَ مُعتَمِدی بِحقِّ إِیاکَ نَعبُدُ وَ إِیاکَ نَستَعینُ یا اَبالغَیثِ اَغِثنی یا اَبَاالَحَسَنَین اَدرِکنی یا سَیفَ اللهِ اَدرِکنی یا بابَ اللهِ اَدرِکنی یا حُجهَّ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیِّ یا قَهّارُ تَقَهَّرتَ بِا لقَهرِ وَ القَهرُ فی قَهرِکَ یا قَهارُ یا قاهِرَ العَدُوِّ یا واِلیَ الوَلِیِّ یا مَظهَرَ العَجائِبِ یا مُرتَضی عَلِیُّ رَمَیتَ مَن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَ سَیفِ اللهِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ اِنَّ اللهَ بَصَیرٌ بِالعَبادِ وَ اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ اَدرِکنی یا غیاثَ المُستَغیثیَنِ یا دَلیلَ المُتَحیِّرِینَ یا اَمانَ الخائِفینَ یا مُعینَ المُتَوَکِّلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمینَ بِرَحمَتِکَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ الِهِ اَجمَعینَ وَ الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ )

 اگر کسی را مهمی پیش آید دعا ی ناد علی را هفت نوبت بخواند به  نیت آن مهم ، البته برآورده شود

و گفته شده است که به پیامبر در روز اُحد ندا شد:
"ناد علیا مظهر العجائب * تجده عونا لک فی النّوائب
 کلّ غمٍّ و هَمٍّ سَینجَلی* بِوَلایَتِکَ یا علیّ یا علی یا علی."

3_ ذکر عباسیه که در حرم حضرت عباس و 133 مرتبه خوانده میشود .( این عدد رمز اَبجدِ حضرت عباس هست) و آن ذکر این است :

يا کاشف الکرب عن وجه الحسين اکشف کربي بحق اخيک الحسين . اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن .

که  گریه اَمانم نداد و با صدا گریه کردم . صوتِ تمام مراسم را ضبط کردم

و توسل به حضرت زینب در تَلِّ زینبیّه که از اون بالا گودالِ قتلگاه را میدید .

+ نوشته شده در  جمعه سی و یکم فروردین ۱۳۹۷ساعت 15:33  توسط فاطمه پوینده  |